{"@context":"https://schema.org","@graph":[{"@type":"WebSite","@id":"https://maysan.blog.ir/#website","url":"https://maysan.blog.ir/","name":"\u0645\u062f\u0631\u0633\u0647 \u0639\u0644\u0645\u06cc\u0647 \u0645\u0639\u0635\u0648\u0645\u06cc\u0647","description":"","potentialAction":[{"@type":"SearchAction","target":{"@type":"EntryPoint","urlTemplate":"https://maysan.blog.ir/?s={search_term_string}"},"query-input":"required name=search_term_string"}],"inLanguage":"fa-IR"},{"@type":"CollectionPage","@id":"https://maysan.blog.ir/#webpage","url":"https://maysan.blog.ir/","name":"\u0645\u062f\u0631\u0633\u0647 \u0639\u0644\u0645\u06cc\u0647 \u0645\u0639\u0635\u0648\u0645\u06cc\u0647 -","isPartOf":{"@id":"https://maysan.blog.ir/#website"},"breadcrumb":{"@id":"https://maysan.blog.ir/#breadcrumb"},"inLanguage":"fa-IR","potentialAction":[{"@type":"ReadAction","target":["https://maysan.blog.ir/"]}]},{"@type":"BreadcrumbList","@id":"https://maysan.blog.ir/#breadcrumb","itemListElement":[{"@type":"ListItem","position":1,"name":"\u062e\u0627\u0646\u0647"}]}]} میسان

میسان

وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّوم وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً

لیت الخیال یجود منک بنظرة
ان کان عز علی المحب لقاک...

فهرست مطالب
بایگانی
پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آقا» ثبت شده است

۱- انقلاب خیلی بهتره نسبت به جمهوری. هزار تا دلیل داره. مثلا انقلاب دو طرفَس، راننده تاکسی هاش با ادب ترن، اتوبوس هاش تند تر می رن، هواش بهتره، پیلاشکی هاش (همون پیراشکی) ارزونتره(دم دانشگاه پیراشکی می ده با شیر کاکائو سه و نیم ولی توو جمهوری گرون تره!)، حتی فلافل هاش هم ارزونتره(زیر پل چوبی فلافل می ده دو تومن تازه چه قد خوشمزس ولی توو جمهوری می ده چار تومن تازه چه قد بد مزس!) تازه امروز دیدم توو جمهوریه یه مغازه ای به چه بزرگی آهنگای غیر مجازِ خاک برسری می فروشه صدای آهنگم که یه ضعیفه داشت می خوند رو زیاد کرده بود تا همه بشنون هیچ کس هم نمی گفت خلافه! ولی انقلاب آخرش می رسه به امام حسین...خلاصه که انقلاب بهتره. به خاطر همین بعضیا با اینکه جمهوریَن لکن انقلابیَن. مثل آقا. با اینکه خونشون توو جمهوریه ولی همیشه می گن من انقلابیم. از اون طرفم بعضیا انگار جمهوری رو بیشتر دوس دارن(می فهمی چی می گم یا نه!؟) این وسط بیچاره کارگر که بین انقلاب و جمهوری گیر کرده. حتی بیچاره فلسطین و دانشگاه. و حتی فردوسی با اون بچه بغلش...


۲- امروز بعد از گذشتن از جمهوری! می خواستم برم دبیرستانمون( برای گرفتن گواهی پیش دانشگاهی؛ سه ساله دنبالشم تا آخر دانشگاهم مطمئنم نمی تونم بگیرمش!). یهو دیدم جلو موزه یه کفاشیه که حدودا داشت طاقش می ریخت رو سر کفاش! خیلی کوچیک بود. رفتم توو تا کفی بخرم. کفاشه گفت این کفی ها که برام انداخته تا شیش ماه کار می کنه اگه کار نکرد بیارش اینجا من همیشه هستم. جمعه، عاشورا، همیشه. ولی خدایی با اینکه چار سال مسیرم از همین جا بود تا حالا ندیده بودم مغازش باز باشه. شاید چون خیلی زود می رفتم مدرسه؛ چه می دونم. بهش گفتم چه قد می شه؟ گفت پنج تومن. یه ده تومنی داشتم دادم بهش و گفتم خیلی مغازت قشنگه می شه یه عکس بگیرم؟ گفت پنج تومن می شه. فک کردم داره شوخی می کنه. ولی جدی می گفت. پنج تومن ازم گرفت!!! ده تومنی رو گذاشت تو جیبش. وقتی داشتم عکس می گرفتم هر دو مون آهی کشیدیم. من به خاطر پنج تومنی که داده بودم، اون هم شاید به خاطر اینکه بعد شصت هفتاد سال خودش و مغازش شدن سوژه ی عکاسی...( اینم عکس پنج تومنی!)