{"@context":"https://schema.org","@graph":[{"@type":"WebSite","@id":"https://maysan.blog.ir/#website","url":"https://maysan.blog.ir/","name":"\u0645\u062f\u0631\u0633\u0647 \u0639\u0644\u0645\u06cc\u0647 \u0645\u0639\u0635\u0648\u0645\u06cc\u0647","description":"","potentialAction":[{"@type":"SearchAction","target":{"@type":"EntryPoint","urlTemplate":"https://maysan.blog.ir/?s={search_term_string}"},"query-input":"required name=search_term_string"}],"inLanguage":"fa-IR"},{"@type":"CollectionPage","@id":"https://maysan.blog.ir/#webpage","url":"https://maysan.blog.ir/","name":"\u0645\u062f\u0631\u0633\u0647 \u0639\u0644\u0645\u06cc\u0647 \u0645\u0639\u0635\u0648\u0645\u06cc\u0647 -","isPartOf":{"@id":"https://maysan.blog.ir/#website"},"breadcrumb":{"@id":"https://maysan.blog.ir/#breadcrumb"},"inLanguage":"fa-IR","potentialAction":[{"@type":"ReadAction","target":["https://maysan.blog.ir/"]}]},{"@type":"BreadcrumbList","@id":"https://maysan.blog.ir/#breadcrumb","itemListElement":[{"@type":"ListItem","position":1,"name":"\u062e\u0627\u0646\u0647"}]}]} میسان

میسان

وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّوم وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً

لیت الخیال یجود منک بنظرة
ان کان عز علی المحب لقاک...

فهرست مطالب
بایگانی
پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دو سالگی» ثبت شده است

پرده اول: 14 خرداد است. 19 رمضان. هیچ وقت نفهمیدم بین این همه روز چرا 14 خرداد بلاگ زدم. البت اون روز رو قشنگ یادمه. یا کریم الصفح اغفرلی...


پرده دوم: حُسن ظن به خدا. حسن ظن به خدا. حسن ظن به الله. دنیا و آخرت در حسن ظن به خداست. احادیث زیادی درباره ی حسن ظن به خدا وارد شده. یکی از آنها حدیثی است که ابن ابی عمیر رحمه الله از عبدالرحمن بن حجاج رحمه الله و او از مولانا امام جعفر صادق نقل نموده که به شدت عجیب است. طرق دیگری هم برای حدیث ذکر شده است. از برقی و حسین بن سعید تا علی بن ابراهیم و صدوق همگی این حدیث را نقل نموده اند. حدیث این است:

إِنَّ آخِرَ عَبْدٍ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ فَیَلْتَفِتُ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْجِلُوهُ فَإِذَا أُتِیَ بِهِ قَالَ لَهُ عَبْدِی لِمَ الْتَفَتَّ فَیَقُولُ یَا رَبِّ مَا کَانَ ظَنِّی بِکَ هَذَا فَیَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ عَبْدِی وَ مَا کَانَ‏ ظَنُّکَ‏ بِی فَیَقُولُ یَا رَبِّ کَانَ ظَنِّی بِکَ أَنْ تَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی وَ تُدْخِلَنِی جَنَّتَکَ فَیَقُولُ اللَّهُ مَلَائِکَتِی وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ بَلَائِی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی مَا ظَنَّ بِی هَذَا سَاعَةً مِنْ حَیَاتِهِ خَیْراً قَطُّ وَ لَوْ ظَنَّ بِی سَاعَةً مِنْ حَیَاتِهِ خَیْراً مَا رَوَّعْتُهُ بِالنَّارِ أَجِیزُوا لَهُ کَذِبَهُ وَ أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا ظَنَّ عَبْدٌ بِاللَّهِ خَیْراً إِلَّا کَانَ عِنْدَ ظَنِّهِ بِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِین‏ (ثواب الاعمال للصدوق)

ترجمه اش مضمونا این می شود که آخرین بنده ای را که به سوی جهنم می برند این پا و آن پا می کند. خطاب می رسد که سریعتر بیاوریدش. وقتی می رسد خداوند از او می پرسد ای بنده من چرا به چپ و راست خود می نگریستی؟ می گوید که گمانم به تو این طور نبود. خداوند می پرسد ظنت به من چه جور بود؟ می گوید گمانم این بود که مرا می بخشی و وارد بهشتم می کنی. خداوند به فرشتگانش می گوید که به عزت و جلال و نعم و بزرگی مکانم این بنده در زندگانی اش هیچ گاه ساعتی چنین حسن ظنی به من نداشت. و اگر او تنها ساعتی از زندگی اش چنین حسن ظنی داشت او را هیچ گاه با آتش نمی ترساندم. با این حال دروغش را بپذیرید و وارد بهشتش کنید. سپس ابوعبدالله الصادق فرمود هیچ بنده ای حسن ظن به خدا نداشت مگر آنکه خدا با همان حسن ظنش با او رفتار نمود و این مطابق قرآن است که آمده است و این گمان شما است که گمان کردید به پروردگارتان نابود کرد شما را، پس صبح کردید در حالى که از زیانکاران هستید، (فصلت/ 23).


پرده سوم: علی. علی. علی. علی مرد راه بود. علی پیر راه بود. همین علی، همین هادی، همین والی الولی در محرابش اشک می ریخت و آه می کشید: آهِ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ وَحْشَةِ الطَّرِیق‏...

و همین علی، همین قاهر العدو، همین مظهر العجائب؛ مظلومترین مظلومان است. نه تنها بعد از رسول و دخترش که در زمان خلافتش نیز مظلومترین است. سخنش خریدار نداشت. مردم بی تفاوت بودند. فریاد می زد: ...قَاتَلَکُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِی قَیْحاً وَ شَحَنْتُمْ‏ صَدْرِی غَیْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ‏ التَّهْمَامِ‏ أَنْفَاساً وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَأْیِی بِالْعِصْیَانِ وَ الْخِذْلَان‏.... این سخنان علی به یارانش بود. خدا نکند که سخنان پسر علی به کسانی چون من هم اینگونه باشد...

رومی! نشد از سر علی کس آگاه

زیرا نشد آگه کسی از سر الله

یک ممکن و این همه صفات واجب!؟

لاحول و لا قوه الا بالله