{"@context":"https://schema.org","@graph":[{"@type":"WebSite","@id":"https://maysan.blog.ir/#website","url":"https://maysan.blog.ir/","name":"\u0645\u062f\u0631\u0633\u0647 \u0639\u0644\u0645\u06cc\u0647 \u0645\u0639\u0635\u0648\u0645\u06cc\u0647","description":"","potentialAction":[{"@type":"SearchAction","target":{"@type":"EntryPoint","urlTemplate":"https://maysan.blog.ir/?s={search_term_string}"},"query-input":"required name=search_term_string"}],"inLanguage":"fa-IR"},{"@type":"CollectionPage","@id":"https://maysan.blog.ir/#webpage","url":"https://maysan.blog.ir/","name":"\u0645\u062f\u0631\u0633\u0647 \u0639\u0644\u0645\u06cc\u0647 \u0645\u0639\u0635\u0648\u0645\u06cc\u0647 -","isPartOf":{"@id":"https://maysan.blog.ir/#website"},"breadcrumb":{"@id":"https://maysan.blog.ir/#breadcrumb"},"inLanguage":"fa-IR","potentialAction":[{"@type":"ReadAction","target":["https://maysan.blog.ir/"]}]},{"@type":"BreadcrumbList","@id":"https://maysan.blog.ir/#breadcrumb","itemListElement":[{"@type":"ListItem","position":1,"name":"\u062e\u0627\u0646\u0647"}]}]} میسان

میسان

وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّوم وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً

لیت الخیال یجود منک بنظرة
ان کان عز علی المحب لقاک...

فهرست مطالب
بایگانی
پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید صدر» ثبت شده است

یه روزی یکی گفت هر وقت فکر کردی خیلی بدبختی و بیچاره ای برو زندگی شوپنهاور رو بخون. تازه می فهمی بدبخت کیه!راست می گفت. شوپنهاور خیلی بدبخت بوده. باباش پولدار بوده ولی خودکشی می کنه. مامانش با یکی ازدواج می کنه و شوپنهاور مخالف این ازدواج بوده. می گن یه روز گوته به مامانش می گه که شوپهاور وقتی بزرگ بشه آدم بزرگی می شه. مامانش هم از پله ها می اندازدش پایین!!! وقتی هم که بزرگ می شه و فیلسوف می شه و استاد می شه هم بدبخت بوده. چون مثلا کلاس هاش دقیقا با هگل همزمان بوده و هیچ کس سر کلاسش نمی یومده. از کتاب هاش هم به جای کاغذ سبزی استفاده می شده. آخر سر هم خیلی مزخرف می میره!... به خاطر همین چیزا می شه بدبین ترین فیلسوف دنیا...

ولی من یکی رو می شناسم که صد برابر بد تر از شوپنهاور بوده زندگی اش. با این تفاوت که این آقا برعکس شوپنهاور بدبین نیست. اصلا این آقا پرواز می کنه با همه ی این بدبختی ها. چون معتقده. معتقد بودن خیلی مهمه. اسم این آقا، محمد علی غزنوی معروف به مدرس افغانیه. مدرس افغانی شاید بزرگترین استاد ادبیات عرب حوزه است(البته شاید بعد از ادیب اول و دوم). خط خط زندگیش اشک آدم رو در می یاره. من یه نسخه ی قدیمی از مکررات (یکی از کتاب هایشان)رو دارم که اولش یه گوشه ی خیلی کوچیک از نوع زندگی و آوارگی و درد و رنج هاشون رو نوشتند. اصلا یه چیزی می گم یه چیزی می شنوی. واقعا زبان قاصر است از گفتن درد هایش... درد داشت ولی معتقد بود... آیت الله بود و مجتهد بود و حتی از شهید صدر هم اجازه داشته(هذا لشئ عجاب!) ولی چون می بینه که حوزه نیاز به ادبیات عرب داره می یاد ادبیات درس می ده. بسیاری از مراجع شاگردش بودن در ادبیات. بااین حال یک برخوردهایی با او می کنند در همین حوزه که ... الله اکبر . خلاصه اینکه آخر سر خیلی باحال می میره. خدا رحمتش کنه..‌.

یک. چند روز پیش وارد یک کتابخانه شدم. کتابخانه ی مجازی. موضوعش رد علی الرافضه و الامامیه بود. مالِ وهابی ها. عنوان کتاب ها را که می خواندم گاهی خنده ام می گرفت گاهی خشک می شدم از تعجب.چون بعضی از کتاب ها برای شیعه ها بود. یعنی نویسنده اش شیعه بود. مثل "تشیع علوی و تشیع صفویِ"شریعتی.

دو. عدنان ابراهیم یکی از همین متفکرین و فیلسوفان نوظهور است. نظریاتش به شیعه نزدیک است با اینکه اشعری و شافعی است. مثلا بنی امیه را قبول ندارد و محرم سیاه می پوشد و همه ی صحابه را عادل نمی داند و گویا کمی هم قرآنی است و قص علی هذا. دو نفر هستند - از شیعه- که او آنها را سخت می ستاید. یکی شهید محمد باقر صدر است و دیگری دکتر شریعتی.  درباره ی صدر می گوید او چیز هایی می دانست که راسل و ارسطو از دانستن آنها عاجز بودند.

اما تعابیرش درباره ی شریعتی متفاوت است. اصلا می گویند او شریعتی جدید است. خودش شریعتی را بارها ستایش کرده و خود را شاگرد او می داند. جالب اینکه در یک جایی گفته بود که شریعتی بین شیعه ها مثل ابو لولوه(قاتل خلیفه دوم) است میان سنی ها!!!

سه. کتاب های شریعتی را نخوانده ام. ولی کسی ندیده ام که او را بستاید از میان علمای شیعه. حتی مرحوم میلانی که نشر حقایقی ها عاشق اویند هم به او سخت تاخته. چه فقها چه فلاسفه چه عرفا چه علامه ها و چه... همگی او را مطرود ساختند. خلاصه مادح او را بین علما ندیده ام.

آخر. این که امام ابو عبد الله الصادق می فرماید کونوا زینا و لا تکونوا شینا(الکافی،کتاب ایمان، باب ورع) خیلی تامل برانگیز است. فرد می تواند زینت دین باشد و می تواند ایضا شینت یعنی مایه رسوایی دین باشد. واقعا عجیب است. خدا کند که زینت باشیم...(منع نمی کنم؛ عاقبت به خیری را طلب کردم)