{"@context":"https://schema.org","@graph":[{"@type":"WebSite","@id":"https://maysan.blog.ir/#website","url":"https://maysan.blog.ir/","name":"\u0645\u062f\u0631\u0633\u0647 \u0639\u0644\u0645\u06cc\u0647 \u0645\u0639\u0635\u0648\u0645\u06cc\u0647","description":"","potentialAction":[{"@type":"SearchAction","target":{"@type":"EntryPoint","urlTemplate":"https://maysan.blog.ir/?s={search_term_string}"},"query-input":"required name=search_term_string"}],"inLanguage":"fa-IR"},{"@type":"CollectionPage","@id":"https://maysan.blog.ir/#webpage","url":"https://maysan.blog.ir/","name":"\u0645\u062f\u0631\u0633\u0647 \u0639\u0644\u0645\u06cc\u0647 \u0645\u0639\u0635\u0648\u0645\u06cc\u0647 -","isPartOf":{"@id":"https://maysan.blog.ir/#website"},"breadcrumb":{"@id":"https://maysan.blog.ir/#breadcrumb"},"inLanguage":"fa-IR","potentialAction":[{"@type":"ReadAction","target":["https://maysan.blog.ir/"]}]},{"@type":"BreadcrumbList","@id":"https://maysan.blog.ir/#breadcrumb","itemListElement":[{"@type":"ListItem","position":1,"name":"\u062e\u0627\u0646\u0647"}]}]} میسان

میسان

وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّوم وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً

لیت الخیال یجود منک بنظرة
ان کان عز علی المحب لقاک...

فهرست مطالب
بایگانی
پیوندها

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عین صاد» ثبت شده است

قدیم ها معتقد بودم برنامه ریزی بی معنیه. دلیلش این بود که هر وقت برنامه درسی برا خودم می چیندم، نمی تونستم عمل کنم بهش. هنوز هم به نظرم برنامه ریزی مادی زیاد درست نیست.
امیر المومنین علیه السلام می فرمایند: تذل الامور للمقادیر، حتی یکون الحتف فی التدبیر.... و امام هادی علیه السلام می فرمایند: المقادیر تریک ما لم یخطر ببالک...
به نظرم سلاح آدمی در برابر مقدرات برنامه ریزیِ مادی نیست بلکه توکل، حسن ظن به خدا و دعاست... اما مطمئنم همانطور که برنامه ریزی مادی زیاد درست نیست عوضش برنامه ریزی معنوی به شدت لازم و واجبه. منظورم از برنامه ریزی معنوی هر چیزی است که فرا تر از مادیات است و در جهت رشد معنوی... مثلا برنامه ریزی درباره ی اینکه چی کار کنیم آدم بهتری بشیم، گناه نکنیم، دل امام زمان علیه السلام و عجل الله تعالی فرجه رو نشکنیم، و در آخر رضایت خدا رو داشته باشیم.... برنامه ریزی معنوی می تونه حتی مثلا درباره ی این باشه که چه قد زمان توو اینترنت باشیم. شاید این نوع برنامه ریزی بعضا روی زندگی مادی هم تاثیر گذار باشد ولی چون نیت ما فراتر از مادیات بوده، اعمال مادی ما هم پاداش داده می شه... مثلا کسی که درس می خونه به نیت قربت، این درس خوندن ثواب داره...
عین صاد رحمه الله علیه جمله زیبایی داشت. می گفت که در خلوت ما، در غیبت طرح  برنامه ریزی ما قطعا عادت ها و غریزه ها و... بر ما حکومت می کنند.
جای دیگر نوشته بود:
همیشه آنهایی که محدود فکر می کنند و یا بدون فکر عمل می کنند، بهره کسانی خواهند شد که وسیع و با احاطه برنامه می ریزند....

استغفرالله الذی لا اله الا هو الحیّ القیوم بدیع السماوات و الارض ذا الجلال و الاکرام و اسئله ان یصلی علی محمد و آل محمد و ان یتوب علیّ...

خبر مشهوری است درباره ی اینکه امام حسین علیه السلام در راه عزیمت به عراق از فردی درباره ی مردم کوفه می پرسند. نام این فرد در مصادر و منابع مختلف است و برخی نوشته اند او فرزدق بود و برخی بشر بن غالب و یا نام های دیگر را گفته اند. اما آنکه اکثر مصادر مورد اعتماد آورده اند، فرزدق، شاعر معروف است. البته سخن این فرد مهم است نه نامش. و حتی مهم تر از سخنش، تصدیق سخن او توسط امام حسین علیه السلام است. شیعه و سنی، از نزهه الناظر و مثیر الاحزان و لهوف تا تاریخ طبری و تاریخ دمشق و مشیخه ابوطاهر این خبر را نقل کرده اند. فرزدق در جواب ابی عبدالله علیه السلام که از احوال مردم کوفه پرسیده بودند، می گوید: أَمَّا الْقُلُوبُ‏ فَمَعَکَ، وَ أَمَّا السُّیُوفُ‏ فَمَعَ بَنِی أُمَیَّةَ عَلَیْک وَ النَّصْرُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: مَا أَرَاکَ إِلَّا صَدَقْت‏‏... قلبهای مردم کوفه با توست و تو را دوست دارند لکن شمشیرهایشان با بنی امیه است و علیه تو. امام حسین علیه السلام نیز کلام او را تصدیق می کنند....

به نظرم این کلام اصل روضه است. ولی نه روضه ابی عبدالله علیه السلام. بلکه این روضه ی ماست. زبان حالِ ما. دردناک است و جانکاه. چرا؟ چون می توانی در سینه حُبِّ حسین علیه السلام را داشته باشی اما در یک روزی روی سینه حسین علیه السلام بنشینی.... می توانی حسینِ زمان، ولیِ زمان، امامِ زمان علیه السلام را دوست داشته باشی لکن با او همراه نباشی. حتی به جنگش بروی... خیلی عجیب است. اما چگونه اینطور می شود؟ عین صاد رحمه الله علیه می گفت: فکر نکنید عمر سعد حسین را دوست نداشت. چرا. اتفاقا او حسین را دوست داشت ولی گندم ری را بیشتر از حسین دوست داشت. برای یاریِ ولی، حب می خواهد آنهم حب اَشَد(نقل به مضمون)...حالا حب اشد یعنی چه؟ یعنی محبوب را از همه چیز و همه کس بیشتر دوست داشته باشی. از گندم ری و سکه ی زر و از دنیا و مافیها بیشتر دوست داشته باشی. آنهم نه به حرف. عمل می خواهد. لذا قرآن می گوید: وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه‏ (بقره،165). این به نظرم یکی از بهترین و موثر ترین روشهای ترک گناه است. برای آنکه یک گناه را ترک کنیم باید خدا را بیشتر از انجام آن گناه دوست داشته باشیم. باید ولیِ خدا را بیشتر از آن گناه دوست داشته باشیم. و این بشود ذکر ما. و حتما خدا کمک می کند. و چون ذکر شد شاید بتوان گفت می توانیم یار او باشیم؛ اگر ثابت قدم بمانیم....

پَردِه اوَّل: 14 خُرداد اَست. 9 رَمِضان. یِک سالِگی این بِلاگ. یِک سالِگی مَیْسان. یادَش بِخِیر. سالِ پیش دَر تَدارُکِ اِمتِحانِ تَحلیلِ سازِه 1 بودَم. هِع! دَرس را اُفتادَم...

 

پَردِه دُوُّم: سالی گُذَشت پُر از عَجایِب. وَ پُر از هَوَی. وَ شَرحَش گاهی دَر مَیْسان نِوِشتَم. اَمان از هَوَی. امان از ضَلال. این آیِه شَرحی است بَر زِندِگی ما:

مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ تُرْجَعُون‏

وَ خودَش می فَرمایَد:

وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون‏

پَردِه سِوُّم: سالی گُذَشت پُر از نِعَم. نِعمَت هایی که لا تُعِدُّ وَ لا تُحصَی. وَ کارِ او خوبی کَردَن است. وَ ما کانَ ذَلِکَ جَزاءُ اِحسانِکَ اِلَینا...

پایْ نِوِشت: بِه قول عِیْن صاد این شَبها را مُفت از دَست نَدَهیم... وَ چِه قَدر دُعایِ اَبو حَمزِه این شَبها هَوایی می کُنَد دِلها را:

إِذَا رَأَیْتُ مَوْلَایَ ذُنُوبِی‏ فَزِعْتُ وَ إِذَا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ فَإِنْ عَفَوْتَ فَخَیْرُ رَاحِمٍ وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظَالِم‏...

استدراج رو توو دین و زندگی دبیرستان تعریف کردن برامون. به تدریج در دام انداختن.
امام حسین می فرمایند:
الاستدراج من الله سبحانه لعبد أن یسبغ علیه النعم و یسلبه الشکر.
استدراج از جانب خدا برای بنده این است که نعمت ها را سرشار بریزد و شکر را از او بگیرد...
به قول عین صاد دادن ها و گرفتن های خدا فقط و فقط آزمایش و ابتلاء است نه اکرام و اهانت یا افتخار و ذلت...
(چهل حدیث از امام حسین - علی صفایی حایری)

آخر.
تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نکشد...


یه وقتی عین-صاد با اشک، با هق هق، با سوز، با آه گفت:
بهار هایی رو از عمرمون خرج کردیم؛ یک شکوفه ندادیم، یک شکوفه که دلِ رسول خدا رو شاد کنه، دل فاطمه ی زهرا رو شاد کنه....گاهی دلِ آدم ،آدم رو رسوا می کنه....
آخر. شهیدا میون بُر زدن. اونایی که خواستند، رفتند. حرکت... اونایی که رفتند، رسیدند. اونایی که گمنام شدن، شدن زائر زهرا....

بکارت لحظه

۱۶
آبان

شب ها

و روز ها

«شب ها» عقیم هستند

و «روزها» خسته

و «آفتاب نیمروز» همانطور، سیاه.

بکارت لحظه ها را هنوز کسی آبستن نکرده است.

.......من از ویتنام، از کوبا، از جزیره گذشتم

من در جست و جوی روز های خوب

و لحظه های تولد، همه جا را گشتم

همه جا را، با «چراغ».

هیچ کس بکارت لحظه ای را آبستن نکرده بود.

......مرد ها پشت در بودند

و آز آن سوی حجله ها،

بر در می کوبیدند؛

که مگر مردی نیست.

......لحظه های باکره عروس هزار دامادند.

لحظه ها از شهوت ها سرشارند.

دیروز می گفتند نالوطی،پنهانی

لحظه ها را آبستن کرده است.

همه از لحظه ها خشمگین بودند

همه از لحظه ها می ترسیدند، 

که فردا چه خواهد شد، 

فرزند «انقلاب».........


... وقتی که با «چراغ»

در جست و جوی لحظه های تولد

از ویتنام، از کوبا، از جزیره گذشتم

ناگاه از همه جا، از هیچ جا، شنیدم

چراغت خاموش!!

چراغ تو بر چشم ها نشسته، نه بر راه.

و شنیدم بی خود مگرد!!!

مرد ها باید لحظه های باکره را بارور کنند..........


(قطعه ای از "رشته"- و با او با نگاه فریاد می کردیم؛علی صفایی حایری ع.ص)

ע.ץ

۰۶
آبان

یک. عین-صاد عجیب است.آدم عجیبی است. هنوز حرف هایش جواب می دهد(با اینکه کتاب های کمی از او خوانده ام ولی با تمام وجود می توان این حرف را از هر سطرش برداشت نمود.) اینکه آدم چهل و هشت سال زندگی کند و بعد بمیرد و با مردنش یک قوم فقیر شوند عجیب است. نه فقر مادی. فقر معنوی. فقر علمایی. سال هفتاد وهشت، زمانی که عین-صاد مرد شیعه فقیر شد. چون جایگزینی نداشتیم برایش. چون آخوند های کمی بلد بودند هنر را و ادبیات را و نقد را. و شاید هر سه را هیچ کس  نمی دانست جز عین-صاد. کسی که در طفولیت هدایت را خواند و در جوانی ادبیات شرق و غرب را تمام کرد. کسی که عارف بود و فقیه و مفسری بی نظیر. وقلمش هم فوق العاده بود. بسیار زیباتر از دکتر. و حتی به نظر من بهتر از شمیم. و مهم تر از همه سیستم و نظام می دانست. و این را کسی نمی دانست و نمی داند...
دو. نگرش خاصی دارد به انقلاب. می گوید انقلاب سه مرحله است. انتظار، تقیه و قیام. هر کدام یک کتاب. انگار همین دیروز نوشته است این کتاب ها را. درباره ی نفوذ آنقدر خوب نوشته، آنقدر دقیق نوشته که کسی باورش نمی شود اینها مال چندین سال پیش است.
سه.
...خدا ما را پدید آورد
ما را در کنار عقل و شهوت بست
رسولان را همراه کتاب نور و عشق شور...
و شیطان را با صد جلوه ی مغرور به ما پیوست.
چون می خواست
تا انسان به پای خویشتن
با اختیار و شوق به راه آید
و تا آن سوی هستی گام بردارد
و دنیا را به ماتم داد
تا انسان به این دنیا نپیوندد
و از این جلوه های پوچ بگریزد
دلش همزاد غم ها شد
تا در کوره ی غم، پاک گردد، شعله ور گردد
پاکیزه از بت ها، آزاد از اسارت ها
و اما مرگ پایان نیست
آغاز دویدن هاست
در این سو، پای ما آماده می گردد، با رنج و فشار و درد
در آن سو سخت می تازیم تا آن مقصد بی مرز...
(و با او، با نگاه، فریاد می کردیم...- علی صفایی حائری)